ویاناویانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

viana

اتفاقات جدید در 15 و 16ماهگی

دختر گلم شیرین شدی مثل شیرین عسل  ، قند و نبات .  همه دوست دارن بخورنت کارهات بسیار جالب و ذوق آور هست . وقتی کارمان داری می خوای صدامون بزنی میگی عدیدم عدیدم یعنی عزیزم  یا میگی جیجر جیجر جیجر یعنی جیگر نمی دونی وقتی اینجوری دیگران رو صدا میکنی همه چقدر خوشحال می شوند . کلمات جدیدی که میگی : عدیدم ( عزیزم ) - جیجر ( جیگر ) - کوه - آب - هوابا ( هواپیما ) - موز - اوتقال ( پرتقال ) - گل -ماه - صدای حیوانهای که یاد گرفتی : ببعی میگه ( بع بع ) گاوه میگه ( ما ما ) کلاغه میگه ( غار غار غار ) هاپو ( هاو هاو ) خودت با لیوان اب و مایعاات را خوب می خوری ( شیر - دوغ - اب پرتقال - اب - شربت ) عاشق دوغ و بستنی هستی . از بین کارت می...
17 ارديبهشت 1391

اتفاقات مهم در سیزده و چهارده و پانزده ماهگی

دختر گلم یک متر راه میره در ١٣ ماهگی به تنهایی . کلاغ پر را به خوبی خودش تنها بازی میکنه . شعر عمو زنجیر باف را جواب میده . با صدای هر اهنگی شروع میکنه به رقصیدن  . لباسهاش و وسایلش را می شناسه که مربوط به کدام قسمت بدنش هست مثلا جورابش را می بره سمت پاهاش و تلاش میکنه بپوشه . شانه و گیره و تل و .... غیره را در موهاش میزنه یا در موهای سر دیگران . برای لباس پوشیدن خودش دستش و پاهاش را برای بلوز و شلوار دراز میکنه . مامان و بابا را خیلی سریع میگه و قتی کارمون داره با مامان و بابا گفتن صدامون میزنه . وقتی وسایلش را می ریزه و کار اشتباه میکنه دستاشو میزاره جلوی دهانش ومیگه وای ی ی . از خواب که پا میشه میگه تتی تتی که بفهمیم ...
25 فروردين 1391

اتفاقات مهم در 12 ماهگی

ویانا خانم داره بزرگ میشه هزار ماشاا.. شمارش معکوس روز تولدش شروع شده عزیز دلم گاگه له میکنه- خیلی راحت دستش را به مبل و میز میگیره بلند می شه می ایسته و با کمک مبل و صندلی راه میره عاشق ایستادن هست شاید 15 دقیقه یا بیشتر دور میز می چرخه و دور میزنه ولی خسته نمیشه . وقتی شعر عمو زنجیر باف می خوانم بجای کلمه بله میگه دَ دِ و می فهمه چه موقع باید بله بگه و الان کجای شعر هستیم . این روزا سریال شیدایی میزاره و شعر اخر سریال که علی لهراسبی خوانده را من همخوانی می کردم حالا ویانا خانم تا این سریال تمام میشه و شعر شروع میشه بدون اینکه من بخوانم خیلی خوب می فهمه که این همان شعری هست که من می خواندم و شروع می کنه با صدای خودش خواندن دَ دَ گَ گَ...
5 بهمن 1390

اتفاقات مهم در 11 ماهگی ویانا جونم

عروسک ملوسکم ویانای عزیزم خیلی شیطون شده ضریب رشد شیطنتش فکرکنم 150 باشه !!!!!!!!!!!!! خانم از صبح که بیدار میشه بعد از اینکه پوشکش را عوض کردم و صبحانه میل کردن با روروک سراغ تختشون میره و توری تختش را میکشه میندازه زمین بعد پتو و هرچی دستش برسه میندازه زمین سپس سراغ کشوهای کمدش میره و آنها را باز میکنه و لباساشو یکی یکی میندازه بیرون و در حال این کارها آواز می خونه تا خیلی بهش خوش بگذره و بعد از اون سراغ اسباب بازی هاش میره چون بیشترشو من در یک وان بادی ریختم و در سالن گذاشتم یکی یک اونها را درمیاره بغل میکنه بعد میچسبونه به صورتش باهاشون حرف میزنه به زبون خودش و بعد میندازه کنار و میره سراغ بعدی خلاصه چشمتون روز بعد نبینه در یک چشم ...
26 آذر 1390

اتفاقات مهم در ورود به 10 ماهگی

عزیزم 10 ماهگی مبارک باشه الهی قربونتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت برم ناز ناز مامانی . ویانای دلبندمون سه شنبه 10 آبان دوتا دندان دیگه در آورد در ردیف بالا و رکورد تعداد دندان هایش را به 8 رساند . عزیززززززززززززززززززززززززززززززززززمی . ویانا جون خیلی دوست دارم عزیزم روز پنج شنبه ٢٢ ابان١٣٩٠ ساعت ٢١ شب مامان رو بسیار غافل گیر و خوشحال کردی یکی از بهترین لحظات زندگی من ثبت شد ویانا وقتی که شسته بودمش خیلی خوشکل و ناز گفت مامان مامان ........ وااااااااااااااااااااااااااااااای اونقدر خوشحال و دستپاچه شده بودم که یادم رفته بودم باید لباستو برت کنم فقط می گفتم جان دلم عزیزم یکبار دیگه بگو مامان . اون لحظه واقعا احساس کردم مام...
14 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به viana می باشد