اتفاقات مهم در سیزده و چهارده و پانزده ماهگی
دختر گلم یک متر راه میره در ١٣ ماهگی به تنهایی .
کلاغ پر را به خوبی خودش تنها بازی میکنه .
شعر عمو زنجیر باف را جواب میده .
با صدای هر اهنگی شروع میکنه به رقصیدن .
لباسهاش و وسایلش را می شناسه که مربوط به کدام قسمت بدنش هست مثلا جورابش را می بره سمت پاهاش و تلاش میکنه بپوشه . شانه و گیره و تل و .... غیره را در موهاش میزنه یا در موهای سر دیگران .
برای لباس پوشیدن خودش دستش و پاهاش را برای بلوز و شلوار دراز میکنه .
مامان و بابا را خیلی سریع میگه و قتی کارمون داره با مامان و بابا گفتن صدامون میزنه .
وقتی وسایلش را می ریزه و کار اشتباه میکنه دستاشو میزاره جلوی دهانش ومیگه وای ی ی .
از خواب که پا میشه میگه تتی تتی که بفهمیم بیدار شده .
غذا کم میخوره و شیطون تر شده خیلی بغلی و وابسته تر شده است .
از تختخواب با یک تکنیک که خودش کشف کرده میاد پایین بر میگرده روی شکم پاهایش به سمت لبه تخت و می سره تا پاهاش به زمین برسد .
دوست داره خودش غذا بخورد و قاشق را از دستم میگیره . برنامه های کودک خاله شادونه . اتل متل تماشا باغ گلها و.... را میشناسه با علاقه نگاه میکنه . کتاب قصه هایش را دوست داره و با دقت به اونها نگاه میکنه یکی یکی اونها را برمی دارد و نگاه میکند .
هر چی میخواد بخورد اول دهان مامان و بابا و دیگران میکنه و بعد خودش میخورد .
غذا های خودمان را می خورد البته با التماس و اب پرتقال خیلی دوست داره .
وقتی ازش میپرسم بره میگه صداشو در میاره و همچنین گاو .
کلمات جدید که میگه : جوجه - اوتاد یعنی افتاد - دو منظورش اینکه بزنیم شبکه دو کارتون نگاه کنه .
تاب - سوار تاب که میشه اواز تاب تاب می خونه . ب یه یعی بله .
خودکار یا ماژیک بر می داره و میگه بابا یعنی کاغذ بدید تا بنویسم بابا .و شروع میکنه به خط کشیدن و میگه بابا .
با دستش عدد دو را با دو انگشتش نشان میده .
پشت سر مهمان ها گریه میکنه و می خواهد برود دد
عاشق بیرون رفتن هست .
بالاخره خانم طلا در ١٤ ماهگی بعد از ٤ ماه راه رفتن با گرفتن دستش به دیوار و میز و ... جرات پیدا کرد دستش را ول کند و تنها را برود خودش از همه خوشحال تر بود و بسیار هیجان داشت و می خندید .حالا راحت به همه جا سر می زنه و خودش پیش هرکس دوست داره میره .
کلمات جدید در ١٥ ماهگی : ماه -
حرکات جدید : باز فکری برج قورباغه را خوب انجام میدهد - حقله های بازی را در پایه قرار می دهد .
لباس که می بینه می خواهد خودش لباسها را تنش کنه . خودش می خواهد غذا بخورد - با لیوان خودش مایعات می خورد - عاشق تو حیاط رفتن و دیدن جوجه و مورچه هست هر پرنده که می بینه میگه جوجه با خوشحالی ...
وقتی دایی حامدش سنتور می زنه میره نگاه میکنه و خودش دستاشو مثل دایی اش حرکت می ده بسیار علاقه به موسیقی و آهنگ داره .
بسیار علاقه به نوشتن داره .