اتفاقات مهم در 12 ماهگی
ویانا خانم داره بزرگ میشه هزار ماشاا.. شمارش معکوس روز تولدش شروع شده
عزیز دلم گاگه له میکنه- خیلی راحت دستش را به مبل و میز میگیره بلند می شه می ایسته و با کمک مبل و صندلی راه میره عاشق ایستادن هست شاید 15 دقیقه یا بیشتر دور میز می چرخه و دور میزنه ولی خسته نمیشه .
وقتی شعر عمو زنجیر باف می خوانم بجای کلمه بله میگه دَ دِ و می فهمه چه موقع باید بله بگه و الان کجای شعر هستیم .
این روزا سریال شیدایی میزاره و شعر اخر سریال که علی لهراسبی خوانده را من همخوانی می کردم حالا ویانا خانم تا این سریال تمام میشه و شعر شروع میشه بدون اینکه من بخوانم خیلی خوب می فهمه که این همان شعری هست که من می خواندم و شروع می کنه با صدای خودش خواندن دَ دَ گَ گَ گ .......
وقتی بهش میگیم سلام دست بده دستاشو دراز میکنه و دست میده .
راه که میره میگه تا تی تا تی .
برای بازی تتی موشک همه را دیوانه میکنه تا یک ساعت با هاش بازی کنند و زودتر از اینکه اون سرشون را قایم کنند خودش سرش را این بر و اون بر میبره و میگه تتی البته این کار را چند ماه میکنه ولی الان خیلی با دقت تر و بامزه تر انجام میده .
ملوسک خانم وقتی شانه بهش میدی می گی موهاتو شانه کن انجام میده وقتی میگم موهای عروسکتو شانه کن انجام میده .
اسباب بازی هاشو جلوش میریزم میگم جوجه را بده میده میگم نی نی بده میده میگم توپ بده میده البته اینها رو میشناسه چون همیشه با اونها در حال بازی کردن هست .
خانم خوشکل دیروز توی مهمونی خونه عموش شکلات ها را از توی ظرف برداشته و به همه یکی یکی داده .
عروسکهاشو بغل میکنه صورتشون را میچسبونه به صورتش و فشارشون میده و با هاشون به زبون خودش حرف میزنه .
عروسکش وقتی گریه میکنه بهش میگه نه نه نه و شیشه شیر عروسکش را میزاره توی دهن عروسکش البته بعضی وقتها خودش شیشه عروسکش را میخوره .