ویاناویانا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

viana

اتفاقات مهم در 11 ماهگی ویانا جونم

1390/9/26 23:50
نویسنده : مامان سمیه
829 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک ملوسکم ویانای عزیزم خیلی شیطون شده ضریب رشد شیطنتش فکرکنم 150 باشه !!!!!!!!!!!!!

خانم از صبح که بیدار میشه بعد از اینکه پوشکش را عوض کردم و صبحانه میل کردن با روروک سراغ تختشون میره و توری تختش را میکشه میندازه زمین بعد پتو و هرچی دستش برسه میندازه زمین سپس سراغ کشوهای کمدش میره و آنها را باز میکنه و لباساشو یکی یکی میندازه بیرون و در حال این کارها آواز می خونه تا خیلی بهش خوش بگذره و بعد از اون سراغ اسباب بازی هاش میره چون بیشترشو من در یک وان بادی ریختم و در سالن گذاشتم یکی یک اونها را درمیاره بغل میکنه بعد میچسبونه به صورتش باهاشون حرف میزنه به زبون خودش و بعد میندازه کنار و میره سراغ بعدی خلاصه چشمتون روز بعد نبینه در یک چشم به هم زدن خونه به بازار شام تبدیل میشه انگار زلزله اومده خدا نکنه که کسی در این لحظه زنگ خونه رو بزنه !

خانم خانم تو روروکش دیگه نمی ایسته و سرجاش همش درجا می زنه و بالا و پایین می پره !

صد بار در ورز میاد جلوی من یکی چیزی رو برمی داره و فرار میکنه تا بکنم دنبالش و با هاش بازی کنم و اگه نرم مرتب میاد جلو و صورتش را جلوی صورتم کج میکنه یعنی بیا دیگه !!!!!!!!!!!!!!!

ماشاا.. هزار ماشاا... اینهمه انرژی مصرف میکنی برای چی دختر گلم همه غذاهایی که من بهت میدم که تپل بشی هدر میدی و تپل نمیشی

ویانا خانم دستاشو به مبل میگیره و راه میره .

دختر گلم وقتی بهش میگیم سلام دست بده دست میده .

این هفته خانم خانما را چند بار بیرون بردم برای خرید. وارد هر فروشگاه و مغازه ای که می شدیم می رفت بغل فروشنده ها و اونها هم با مهربانی دخترم را می گرفتن تا من وسایل مورد نیازم را انتخاب کنم .

این هفته رفتیم مدرسه خاله جون بهار تا دوستاش ویانا را ببینند وای این همه استقبال بسیار غافل گیرم کرد همه دانش اموزها به محض ورود میگفتند وااااااااااااااااای چه نازه چه خوشکله ماشاا... برای بغل کردن دورم جمع شده بودند خلاصه جمعیتی توی مدرسه جمع شده بود ویانا هم که غریبی نمی کرد از خدا خواسته هرکی نزدیکش میشد مقنعه اش را می چسبید و می رفت بغلش !!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به viana می باشد