اتفاقات مهم در 12 ماهگی
ویانا خانم داره بزرگ میشه هزار ماشاا.. شمارش معکوس روز تولدش شروع شده عزیز دلم گاگه له میکنه- خیلی راحت دستش را به مبل و میز میگیره بلند می شه می ایسته و با کمک مبل و صندلی راه میره عاشق ایستادن هست شاید 15 دقیقه یا بیشتر دور میز می چرخه و دور میزنه ولی خسته نمیشه . وقتی شعر عمو زنجیر باف می خوانم بجای کلمه بله میگه دَ دِ و می فهمه چه موقع باید بله بگه و الان کجای شعر هستیم . این روزا سریال شیدایی میزاره و شعر اخر سریال که علی لهراسبی خوانده را من همخوانی می کردم حالا ویانا خانم تا این سریال تمام میشه و شعر شروع میشه بدون اینکه من بخوانم خیلی خوب می فهمه که این همان شعری هست که من می خواندم و شروع می کنه با صدای خودش خواندن دَ دَ گَ گَ...
نویسنده :
مامان سمیه
18:06
اتفاقات مهم در 11 ماهگی ویانا جونم
عروسک ملوسکم ویانای عزیزم خیلی شیطون شده ضریب رشد شیطنتش فکرکنم 150 باشه !!!!!!!!!!!!! خانم از صبح که بیدار میشه بعد از اینکه پوشکش را عوض کردم و صبحانه میل کردن با روروک سراغ تختشون میره و توری تختش را میکشه میندازه زمین بعد پتو و هرچی دستش برسه میندازه زمین سپس سراغ کشوهای کمدش میره و آنها را باز میکنه و لباساشو یکی یکی میندازه بیرون و در حال این کارها آواز می خونه تا خیلی بهش خوش بگذره و بعد از اون سراغ اسباب بازی هاش میره چون بیشترشو من در یک وان بادی ریختم و در سالن گذاشتم یکی یک اونها را درمیاره بغل میکنه بعد میچسبونه به صورتش باهاشون حرف میزنه به زبون خودش و بعد میندازه کنار و میره سراغ بعدی خلاصه چشمتون روز بعد نبینه در یک چشم ...
نویسنده :
مامان سمیه
23:50
اتفاقات مهم در ورود به 10 ماهگی
عزیزم 10 ماهگی مبارک باشه الهی قربونتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت برم ناز ناز مامانی . ویانای دلبندمون سه شنبه 10 آبان دوتا دندان دیگه در آورد در ردیف بالا و رکورد تعداد دندان هایش را به 8 رساند . عزیززززززززززززززززززززززززززززززززززمی . ویانا جون خیلی دوست دارم عزیزم روز پنج شنبه ٢٢ ابان١٣٩٠ ساعت ٢١ شب مامان رو بسیار غافل گیر و خوشحال کردی یکی از بهترین لحظات زندگی من ثبت شد ویانا وقتی که شسته بودمش خیلی خوشکل و ناز گفت مامان مامان ........ وااااااااااااااااااااااااااااااای اونقدر خوشحال و دستپاچه شده بودم که یادم رفته بودم باید لباستو برت کنم فقط می گفتم جان دلم عزیزم یکبار دیگه بگو مامان . اون لحظه واقعا احساس کردم مام...
نویسنده :
مامان سمیه
0:31
اتفاقات مهم در ورود به 9 ماهگي
واي چقدر بچه ها در اين ماه ناز ، بامزه و شيطون مي شن !!!!!!!!!!!!! دختر گلم ، عزيز نازم ، نفسم به محض ورود به 9 ماهگي ، دست زد و تولد 9 ماهگي خودش را جشن گرفت بعدش ناز دونه ما وقتي جلوش می رقصي سريع با دستاش مي رقصه . وقتي دست مي زنه براي خودش آواز مي خونه . خلاصه شيطون بلا شده خانم طلا . سومین کلمه که ویانای عزیزم گفت دست بود وقتی دست می زنه میگه دس دس دس . دخترم امروز یعنی ١٢ مهر دستش را به مبل گرفته و ایستاده الهی فدات بشم عزیزمممممممممممممم . بالاخره ویانا جان دلم عزیز دلم آرام جانم بعد از ٨ ماه و ١٨ روز از تولدش یعنی ١٨ مهر سال ١٣٩٠ گفت بابا اونم نه یکبار و یواش مرتب و پشت سر هم میگه بابا بابا بابا بابا ........ و ب...
نویسنده :
مامان سمیه
23:54
اتفاقات مهم در آخر هشت ماهگي
روز آخر هشت ماهگي وياناي عزيزم تصميم به حرف زدن گرفت و گفت دَ دَ دَ دَ و دومين كلمه گفت جيش بود ولي داره سعي ميكنه بابا هم بگه اين روزا كه سينه خيز ميره خانم خانم ها رو بايد از زير ميلها بكشم بيرون دوست داره بره زير مبل و دوتا پاشو بچسبونه به سقف مبلها البته من نگرانم سرشم که به پايه مبلها نخورد .
نویسنده :
مامان سمیه
10:16
دختر گلم اولین روز جهانی کودک مبارک
مجموعه ای از عکس های ویانا
ویانای ما پرنسس شهر فرشته ها وارد هشت ماهگی شد ( الهی فدات بشم عزیزم )
اتفاقات مهم در هشت ماهگی دخترم خانم گل به محض ورود به ٨ ماهگی سینه خیز رفتن تا قبلش فقط قل می خورد . برای مامان و بابا بای بای می کنه . توی روروک که می شینه دیگه کسی جلودارش نیست توی حیاط مثل فرفره حرکت می کنه . خانم خانم با روروکش به همه جای خونه سر می زنه و توی همه اتاقها سرک می کشه ببینه چه خبره . و بالاخره دندان ششم هم در آمد مبارکه عزیزم . ...
نویسنده :
مامان سمیه
19:04